پرسش :

جريان بوسيدن دست فرح توسط مصدق صحت تاريخي دارد؟ لطفاً براي ما مدرك بفرستيد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
دكتر محمد مصدق يكي از رجال سياسي عصر پهلوي بوده و چند دوره در عصر پهلوي دوم به نمايندگي مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد، او از نوادگان پادشاهان قاجار بوده و در خاندان درباري پرورش يافته و داراي تحصيلات عالي دانشگاهي در رشتة حقوق مي‌باشد، او تحصيلات عاليه را در خارج از كشور طي كرده و به مدارج بالاي علمي در حقوق مدني و جزايي دست يافت.[1]
دكتر مصدق در كنار رهبر مذهبي و استقلال‌طلب ايران يعني آيت الله كاشاني مبارزه عليه دخالت بيگانگان و استبداد را آغاز نمود، خصوصاً در راه ملي كردن صنعت نفت با همكاري دو نيروي مذهبي و ملي موفقيّت‌‌هاي چشمگيري بدست آورد.[2] اما پس از مدتي بين دو گروه شقاق ايجاد شد و وحدت و دست‌آوردهاي آن از بين رفت و استبداد و استعمار با همكاري هم تمام اين نيروها را به كنار زدند، بر اساس برخي از اسناد و مدارك تاريخي كه در دسترس ما است، مصدق مخالف حكومت شاه نبود، برخلاف آيت الله كاشاني كه كاملاً مخالف دستگاه مستبد و دخالت دولتهاي بيگانگان در امور كشور بود. اين واگرايي وقتي ثابت مي‌شودكه مصدق با قدرت‌گيري كاشاني از او حمايت نمي‌كند. و در انزواي او نيز كاملاً واكنش منفي از خود نشان مي‌دهد، حتي طرفداران مصدق توهين‌هاي تحقير‌آميزي نيز نسبت به كاشاني روا مي‌دارند.[3]
مصدق يك سياستمدار محافظه كاري بوده است كه به شخص شاه علاقه‌مند بوده و مخالف برچيده شدن حكومت شاهنشاهي در ايران نبود، او در مجلس دورة چهاردهم طي نطقي مي‌گويد:« بنده مي‌خواهم اينجا عرض كنم كه من در اين مجلس از همه بيشتر شاه را دوست دارم» «ما امروز يك شاه خوب داريم و شاه خوب را بايد نگاه داريم» «... خدا شاهد است آقايان اين شاه وطن خودش را دوست دارد با حسن نيت است و والله شايد كسي از ما بقدر او حسن نيّت ندارد»[4]
پس از نخست وزيري در مجلس مي‌گويد: «در اين مجلس به شاهنشاه جوانبخت خود قسم خورده‌ام و يك آدم بي‌شرافت نيستم كه به اين شاه جوانبخت... خيانت بكنم و يا اگر بخواهند به اين شاه خيانت بكنند من از آنها جلوگيري و يا او را محكوم به آن مجازاتي كه لازم است نكنم»[5] اين جملات مصدق بسيار صادقانه است زيرا اگر مواضع سياسي او در مقابل شاه و آيت الله كاشاني رهبر مذهبيون و در جريان اعدام نواب صفوي و يارانش و ساير زندانيان سياسي بررسي كنيم خواهيم ديد او مردي كاملاً صادق و وفادار به شاه و سلطنت است. دكتر مصدق از نفوذ و محبوبيّت آيت الله كاشاني و ساير علما در مطرح نمودن خود در بين مردم و موجه جلوه دادن چهره خود بسيار بهره برد اما پس از آن هر جا مي‌ديد كه سلطنت از طرف اين نيروها در مخاطره است از سلطنت دفاع مي‌كرد.[6] و در جريان نواب و يارانش نيز هيچ قدمي در جلوگيري از اعدام آنها ننمود.[7] اين مرد تا جايي حامي سلطنت بوده و وفاداري به شاه و خاندان پهلوي مي‌كرد كه خم شده و دست ثريا، زن مصري شاه را بوسيده و در برابر شاه تعظيم كرده است، تصوير اين واقعه به ضميمه پاسخ به حضورتان ارسال مي‌گردد.
فرح در زمان مصدق، زن شاه نبود تا مصدق دست او را ببوسد بلكه دست ثريا بوسيده شده است.[8]
مصدق بعد از كودتاي 28 مرداد قبل از مرگ جسماني دچار مرگ سياسي شديد شد و از صحنة سياست خارج گرديد. او در محاكمه‌اي كه به رياست دادگاه نظامي انجام گرفت مورد بخشش و عفو ملوكانه قرار گرفته و باقي عمر خود را در خانة ييلاقي خودش (احمد‌آباد) سپري كرده و به استراحت پرداخت، او نقش مهم خويش را كه همراهي با مذهبيون به رهبري آيت الله كاشاني بود خوب ايفا كرد و نقشه‌اي را كه احتمال مي‌رود از سوي استبداد و استعمار براي منزوي كردن كاشاني طرح ريزي شده بود اجرا نمود و بدين ترتيب، نهضت اسلام‌خواهي و برقراري حكومت اسلامي را سالها به تعويق انداخت كه ملت براي به دست آوردن آن هزاران جوان خويش را در اين راه قرباني كرد.
براي مطالعه بيشتر به كتاب خط سازش نوشته مجتبي سلطاني مراجعه كنيد.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر. ك: بهمن اسماعيلي، زندگي‌نامه مصدق‌السلطنه، چاپ اول، تهران،1361.
[2] . سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر، چاپ سوم، قم، جامعه مدرسين، ص377 و ص380 و ص449.
[3] . مجتبي سلطاني، خط سازش، چ اول، تهران، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات، 67، ج 2، ص44.
[4] . همان ص44، و حسين فردوست، ظهور و سقوط چ سوم، تهران، اطلاعات، 73، ج1،ص168، مي‌نويسد: جريان ملي شدن و رهبري مصدق در اين جريان بعد از ملاقات مصدق و شاه مطرح شد و آمريكا نيز از اين تجمّعات حمايت مي‌كرد. و ملاقات مصدق با سفير آمريكا ص170 دليل حمايت آمريكا از مصدق بود.
[5] . سلطاني «پيشين»، ج 1، ص 46-44.
[6] . علي رضوي‌نيا، نهضت آزادي، چ سوم، تهران كتاب صبح، سال80 ، ص35. و سلطاني «پيشين»، ص50-46.
[7] . مدني«پيشين»، ص577.
[8] . سلطاني «پيشين»، ص43، و مدني«پيشين»، ص563، شاه دستور به تخفيف مجازاتش مي‌دهد.